رومئو و ژولیت

(1 بررسی مشتری)

قیمت اصلی 25.000 تومان بود.قیمت فعلی 18.000 تومان است.

داستان‌های شکسپیر برای نوجوانان

نویسنده: ویلیام شکسپیر

مترجم: جواد ثابت‌نژاد

تصویرگر: تونی راس

حجم فایل: 1.28 مگابایت

تعداد صفحات کتاب: 74 صفحه

دانلود کتاب رومئو و ژولیت pdf

کتاب رومئو و ژولیت تراژدی است که ویلیام شکسپیر در اوایل زندگی حرفه‌ای خود درباره عشق دو جوان ایتالیایی از خانواده‌های متخاصم نوشته است.

این نمایشنامه یکی از محبوب‌ترین نمایشنامه‌های شکسپیر در طول زندگی‌اش بود و همراه با هملت، یکی از خوانده شده ترین نمایشنامه‌های اوست. رومئو و ژولیت متعلق به سنت عاشقانه های غم انگیز است که به دوران باستان بازمی گردد.

طرح داستان بر اساس یک داستان ایتالیایی نوشته ماتئو باندلو است که به عنوان تاریخ تراژیک رومئوس و ژولیت توسط آرتور بروک در سال 1562 به شعر ترجمه شده است و در سال 1567 در کاخ لذت توسط ویلیام پینتر به نثر بازگو شده است.

خلاصه کتاب

رومئو و ژولیت اثر شکسپیر، رمانی درباره ی عشق آتشین بین دختر و پسری از طایفه های متفاوتی هستند که از گذشته های دور با هم عداوت و دشمنی داشتند و قطعا هیچ وقت راضی به ازدواج این دو جوان نمی‌شدند. دست سرنوشت برای این دو عاشق خوب نمی‌چیند و بعد از کشمکش‌ها و نقشه هایی برای رسیدن، سرانجام این عشق ناکام می‌ماند! جوری که قلب آدمی را به درد می‌آورد.

رومئو، فرزند خانواده‌ی مونتیگو، روزی برای دیدن دختری که دلباخته‌اش شده رزالین به مهمانی لرد کپیلوت می‌رود. اما اتفاقات عجیبی برای رومئو در این مهمانی رخ می‌دهد، عجیب‎ترین اتفاق آن مهمانی دیدن ژولیت دختر لرد کپیولت و عاشق او شدن است. عشق، ناکامی، عقد، مرگ‌، دشمنی، عروسی، عزا… همه از اتفاقاتی هستند که در طول داستان رخ می‌دهند.

رومئو و ژولیت ویلیام شکسپیر در دسته‌ی تراژدی‌های این نویسنده‌ی انگلیسی قرار می‌گیرد و مانند بیشتر نمایشنامه‌های قرن شانزده و هفده در پنج پرده نوشته شده است و شهرت این داستان در تاریخ باعث شده است که افراد زیادی این کتاب را به شعر، نقاشی، رمان، فیلم و حتی قصه برای کودکان تبدیل کنند.

بخشی از متن

در کتاب رومئو و ژولیت می‌خوانیم: ژولیت التماس‌کنان گفت: «فریار لارنس! کمکم کنید! پدرم مى‌خواهد تا با کنت پاریس ازدواج کنم، ولى ترجیح مى‌دهم به جاى دست کشیدن از رومئو بمیرم.» فریار لارنس با اصرار گفت: «فرزندم! مأیوس نباش. مطمئنى که نمى‌توانى با پدرت صحبت کنى؟» ژولیت هق‌هق‌کنان گفت:

«نمى‌ توانستم نزد او بروم و راجع به رومئو با او حرف بزنم. من مرگ تیبالت را بهانه کردم و گفتم که به قدرى مرا غمگین کرده که نمى‌توانم در مورد ازدواج فکر کنم. ولى پدرم گوش به حرفم نمى‌دهد و مراسم عروسى فردا انجام مى‌شود.» فریار لارنس ناراحت به نظر مى‌رسید. او گفت: «فرزندم! براى تو و رومئو راهى وجود دارد، ولى خطرناک است.»

فریار لارنس بترى کوچکى پر از مایع آبى رنگ را از کیسه‌ى کمربندش بیرون آورد و گفت: «این مایع را همین امشب بنوش.تو به چنان خواب عمیقى فرو مى‌روى که گویا مرده‌اى. والدین تو باور مى‌کنند که مرده‌اى و تو را در مقبره‌ى کاپولت‌ها مى‌گذارند. ولى ظرف دو روز بیدار، زنده و خوب مى‌شوى.» ژولیت گفت: «و رومئو؟» فریار لارنس گفت: «من پیامى براى او مى‌فرستم و همه چیز را توضیح مى‌دهم. بعد از این‌که بیدار شدى مخفیانه به مانتوا برو.»

و به این ترتیب، صبحِ روز عروسىِ ژولیت با کنت‌پاریس، فریادهاى پرستارِ او، خانواده‌ى کاپولت را بیدار کرد. وقتى خبر مرگ ژولیت به بن‌وولیو رسید، او با اسب مستقیما به مانتوا و نزد رومئو تاخت. یکى از مسافرانى که از کنارش گذشت، راهبى بود که او را شناخت. راهب به بن‌وولیو رسید و صدا زد: «لرد بن‌وولیو! از طرف فریار لارنس براى پسر عمویت رومئو نامه‌اى دارم!» (ص65 کتاب رومئو و ژولیت)

بن‌وولیو فریاد زد: «از سر راهم برو کنار. وقت توقف ندارم!» راهب، بن‌وولیو را که در راه مانتوا با اسب مى‌تاخت، نظاره کرد. با سرعتى که بن‌وولیو داشت، قبل از غروب آفتاب به شهر مى‌رسید. بن‌وولیو خبر مرگ ژولیت را به اطلاع رومئو رساند. دل رومئو شکست و ساعت‌ها در بسترش خوابید و گریست. هوا داشت تاریک مى‌شد، ولى بن‌وولیو هنوز پهلوى رومئو بود و نمى‌دانست چگونه دوست غم‌زده‌اش را آرام کند.

حدود نیمه شب بود که رومئو آرام شد و توانست حرف بزند. او نشست و با پشت دستش اشک‌هایش را پاک کرد. سپس گفت: «باید نزد او بروم.» بن‌وولیو به او یادآورى کرد: «شاهزاده تو را تبعید کرده است! دیده شدن در خیابان‌هاى ورونا به معنى مرگ توست.» رومئو گفت: «من از مرگ نمى‌هراسم. بدون ژولیت زندگى من بى‌معنى است. برو مهتر را بیدار کن و بگو اسب مرا زین کند.»

پس از آن‌که بن‌وولیو رفت، رومئو صندوق چوبى پایین تختش را جست‌وجو کرد و بترى شیشه‌اى سبز رنگى حاوى مایع شفافى را پیدا کرد. رومئو سوگند خورد: «این زهر را مى‌نوشم تا در کنار ژولیت بمیرم!» سپیده‌ى صبح، رومئو، مانتوا را ترک کرد و اجازه نداد بن‌وولیو او را همراهى کند. او با خروج از شهر، مسیر پر پیچ و خم حومه را پیش گرفت تا بتواند بدون آن‌که دیده شود، به ورونا برسد. (ص66 کتاب رومئو و ژولیت)

وقتى رومئو به شهر رسید، شب شده بود. او کلاهِ ردایش را پایین کشید تا چهره‌اش را پنهان کند. سپس پنهانى و به طور ناشناس از دروازه‌ى اصلى دیوار شهر عبور کرد و مستقیما به طرف مقبره‌ى کاپولت رفت. گویا کسى در آن‌جا منتظر او بود؛ چون در باز و داخل مقبره با مشعلى فروزان روشن بود. رومئو به اطراف نگاهى انداخت و جسد تیبالت را دید که مثل موم شمع، رنگ پریده بود. ژولیت روى تخته سنگ مرمرى خوابیده بود و …

نقد کتاب رومئو و ژولیت pdf

عشقی که بین شخصیت‌های اصلی کتاب رومئو و ژولیت شکل می‌گیرد، شگفت انگیز است. ویلیام شکسپیر این نمایشنامه را نیز مانند نمایشنامه های دیگر با توصیفی مبهم نشان می‌دهد. اما سرنوشت چیز دیگری‌ست…

استفاده شکسپیر از ساختار دراماتیک شاعرانه (شامل جلوه هایی مانند جابه‌جایی بین کمدی و تراژدی برای افزایش تنش، بسط شخصیت‌های فرعی، و طرح‌های فرعی متعدد برای زینت بخشیدن به داستان) به عنوان نشانه اولیه مهارت دراماتیک او مورد ستایش قرار گرفته است.

این نمایشنامه اشکال مختلف شعری را به شخصیت‌های مختلف نسبت می‌دهد و گاهی با رشد شخصیت، شکل را تغییر می‌دهد. برای مثال رومئو در طول نمایشنامه در غزل مهارت بیشتری پیدا می کند.

تاثیر داستان رومئو و ژولیت آنقدر بزرگ و پررنگ است که الهام بخش قطعات موسیقی، سمفونی و نقاشی‌های زیادی بوده است. تاکنون بیشتر از بیست اپرا بر اساس داستان کتاب حاضر ساخته شده است.

آنچه خواندید...

کد محصول (SKU): 1663 دسته‌بندی: برچسب:

محصولات مرتبط

سایر کتاب‌های پیشنهادی...

1 دیدگاه برای رومئو و ژولیت

  1. سپیده

    💓ویلیام شکسپیر💓 ؛ – 🌸گر تمام شب را به خاطر از دست دادن خورشید گریه کنی، لذت دیدن ستاره ها را از دست خواهی داد🌸 – 💓گوش هایت را ب همه بسپار، اما صدایت را به عده ای معدود! همیشه سعی کن بیشتر از دیگران بدانی، بیشتر از همه کار کنی و کمتر از دیگران توقع داشته باشی💓

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *