تاجر ونیزی

تاجر ونیزی (nbookcity.com)

دانلود کتاب تاجر ونیزی

کتاب تاجر ونیزی روایتی جذاب و خواندنی است بین خیر و شر.

با خواندن این کتاب همراه با نویسنده و شاعر و نمایشنامه نویس معروف، ویلیام شکسپیر، به انگلستان در قرن ۱۶ میلادی سفر می‌کنیم و با ادبیات کلاسیک این قرن آشنا می‌شویم. شکسپیر با مهارت خاصی که در نویسندگی دارد، سه داستان مجزا را در این کتاب کنار هم جمع می‌کند.

با خواندن نمایشنامه حاضر، ذهن در هیاهوی روزمرگی، خود را گاه در قالب شخصیتی از کتاب قرار میدهد و گاه در قالب تماشاگری که شاهد به زیر کشیدن نفرت توسط خیرخواهان می‌باشد: اشتیاق و شوقی که با ذهن زیرک معمایی را طرح میکند برای گریز از دشمنی دیگران. در کتاب تاجر ونیزی، قدرت و توانایی زن به خوبی نشان داده شده است: دختری جوان که در لباس حقوقدانی جان بی گناهی را نجات می‌دهد…

خلاصه کتاب

ویلیام شکسپیر، کتاب تاجر ونیزی را طی سالهای 1596 تا 1598 به رشته تحریر درآورده است. از جمله آثاری که در این نمایشنامه کمدی-رمانتیک تاثیرگذار بوده‌اند می‌توان به یهودی مالتی کریستوفر مارلو اشاره کرد که نقیضه‌ای است بر قضیهٔ محاکمه و مجازات روی لوپز، پزشک یهودی که هدف سوءقصد به جان ملکه را داشت. پرده‌ی اول با سخنان منظوم آنتونیو آغاز می‌شود. آنجا که در ونیز با دوستانش، سالارینو و سولانیو رو به رو می‌گردد.

آنتونیو ذهنش درگیر است و قلبش غمگین که آن دو، علت را مشغله‌ی فکری ناشی از تجارت دریایی و کشتی‌ های صاحب ثروتش می‌دانند که در سواحل دور بر روی آب‌اند. ولی آنتونیو ابدا در فکر اموالش نیست؛ داستان پیش می‌رود و شخصیتهای جدید به صحنه وارد می‌شوند. با گراسیانو، لورنزو و باسسیانو آشنا می‌شویم. اولی را مردی می‌بینیم که می‌خواهد این غم بی‌سبب را از دل تاجر ونیزی پاک کند ولی او مقاومت می‌کند.

وقتی که آنتونیو و باسسیانو تنها می‌مانند باسسیانو راز دلش را آشکار می‌کند و به قصد خواستگاری از آنتونیو پولی طلب می‌کند. شکسپیر با ظرافتی مثال‌زدنی در نحوه‌ی انتخاب کلمات، اولین شاخه‌ی داستانش را شکل داده و به پرداخت مابقی ستون‌هایش مشغول می‌شود. آنجا که در سویی دیگر، در شهر بلمونت دوشیزه‌ای زیبا و صاحب‌مکنت را وارد قصه می‌کند. بانو پُرشیا که به همراه ندیمه‌اش، نریسا در قصری ساکن‌اند و وصیت عجیب از جانب پدر درگذشته‌اش پرشیا را در موقعیتی نامطلوب قرار داده است.

وصیت شامل معمایی است که به وسیله‌ی سه صندوقچه به رنگ‌های طلایی، نقره‌ای و سربی به وجود آمده است. و پرشیا به عقد کسی در خواهد آمد که صندوقچه‌ی درست را انتخاب کرده و با تمثالی از او رو به رو شود. خواستگاران یکی پس از دیگری صف کشیده‌اند، شاهزاده‌ای از ناپل، لردی فرانسوی و دیگری از آلمان. که تمامی‌شان از نظر پرشیا افرادی بی ارزش و پر‌ ایراد هستند. ولی اگر صندوق درست را برگزینند چه؟

این کتاب به روایت یک تاجر ونیزی به نام آنتونیو می‌پردازد که برای فراهم کردن مقدمات عروسی دوستش از یک رباخوار یهودی پول قرض می‌گیرد. رباخوار که شایلاک نام دارد و از مسیحیان متنفر است شرط می‌کند که به ازای هر روز دیرکرد این قرض، آنتونیو باید تکه‌ای از گوشت بدنش را به او بدهد. آنتونیو هم این شرط را می‌پذیرد. اما در حال تجارت، کشتی‌هایش دچار مشکل شده و نمی‌تواند برای پس دادن قرض نزد رباخوار یهودی برود.

این خبر به دوست آنتونیو به نام بساتیو و تاره عروسش می‌رسد و آن‌ها به کمک دوستشان می‌شتابند. اما یهودی مذکور به سبب نفرتش از مسیحیان مایل به گرفتن پول نیست و طبق شرطی که گذاشته گوشت تن آنتونیو را می‌خواهد و او را دادگاه می‌کشاند. در دادگاه تشکیل شده، وکیل جوان از شایلاک می‌خواهد که به ازای قرضی که دارد سه‌ برابر پول بگیرد اما شایلاک که پیش از این توسط آنتونیو تحقیر شده و در صدد انتقام است، تنها به گوشت نزدیک قلب مرد جوان راضی می‌شود.

پس وکیل تقاضای پزشکی کاردان می‌کند تا بتواند زخم‌های آنتونیو را درمان نماید اما شایلاک مخالفت کرده و پاسخ می‌دهد که چنین چیزی در متن قرارداد نیامده. پس کارد را برداشته و شروع به بریدن می‌کند اما ناگهان چیزی به ذهن وکیل می‌رسد و می‌گوید که «تو باید به گونه‌ای گوشت را ببُری که خونی ریخته نشود؛ در غیر این صورت، نیمی از دارایی‌ات به آسیب دیده تعلّق می‌گیرد.»

شایلاک که حالا خود را در بن‌بست می‌بیند، راضی می‌شود که همان سه‌ برابر پول را از آنتونیو بگیرد اما وکیل کوتاه نمی‌آید: «ممکن نیست؛ چرا که شما قبلاً از این تصمیم صرف‌ نظر کردید.» کتاب تاجر ونیزی نکات آموزنده و اخلاقی زیادی دارد. به رغم اینکه مرد یهودی نقش منفی داستان را دارد ولی فضای نمایشنامه، فضای خفقان آوری برایش است؛ یهودی ستیزی و نگاهِ از بالا به پایین شکسپیر – به عنوان یک مسیحی – در سرتاسر داستان مشهود است.

بخشی از متن کتاب

باسانیو: چه چیزی نصیبم گشته است؟ آری، صورت پورشیای نازنین است… دست کدام خداوندگاری توانسته است تصویری چنین مقارن واقعیت بیافریند؟ آیا دیدگان او در گردش اند؟ یا که جنبش شان بر اثر انعکاس نقشی است که بر دیدگان من افتاده است؟ نیز، لبان نیم گشوده اش محمل نکهتی عنبرین است؛ نکهت حایلی که موجب جدایی لبانش، این قند مکرر شده است.

در زلف چون کمندش بنگر که رسام در چین و شکن آنچه بسیار دامهای زرین عنکبوت نشان تنیده و گسترانیده است تا دل مردان را امان ندهد و نه چون مگسان که بسی زار و ذلیلتر گرفتار خویششان گرداند، باری از دیدگانش چه گویم؟ در عجبم که رسام چگونه در آنها نگریسته و ترسیمشان کرده است؟ چنین می نمایدم که در اولی نگریسته و ترسیمش کرده و در پی اش به طور قطع، مجالی برای دومی نیافته، از آن که مسحورش گشته و کار خویش را ناتمام باقی گذاشته است.

باری، چه گویم که زبانم از وصف قاصر است و از ادای حق مطلب به دور، همچنان که کمیت این تصویر درباب نمایش گوهر واقعیتش سخت می لنگد. بنگر… در زیر آن طوماری است که گویی خلاصه ای از طالع من است. (می خواندش.) تو در گزینش خویش به ظاهر و نظر نپرداختی و از این رو بختت به کام است و بیدار چون که سعادتی چنین یافتی اندازه نگاه دار و فزونی مجوی. اگر نقش رضایت بر رخسارت نشسته است و یافته ات را غنیمت میشماری روی به سوی بانویت کن و با بوسه ای شیرین دریابش.

چه طومار خوش نگاری! بانوی من، بنا بر گفته اش نزدتان می آیم تا بوسه ای دهم و بوسه ای بستانم. باری همانند یکی از رقیبان میدان های رقابت که بهر صله به پیکار در می آید تا مگر در نظر مردمان مقبول افتد. در آن زمان که غوغا و هیاهوی حاضران را میشنود و بازهم مردد است و دودل که آیا تحسین و هلهله جمع او راست یا خیر، من نیز یقین و باور ندارم آنچه شاهدش هستم واقعیت است یا مجاز.

در این موضع ای نازنین بانوی بیتا بدانید که نفستان مؤید واقعیت حضور من است و مهر تأییدی بر صحت مشاهده ام. پورشیا: جناب باسانیو شما مرا همان گونه مشاهده میکنید که اکنون در حضورتان هستم. گرچه بهر خویش پروای آن ندارم که بهتر از کنونم باشم اما بهر خاطر شما خواهان آنم که صد مرتبه بهتر از وضع کذایی کنونی ام باشم، هزار مرتبه زیباتر، بلکه ده هزار مرتبه متمول تر…

نقد کتاب تاجر ونیزی

کتاب تاجر ونیزی یا داستان شورانگیز بازرگان وندیکی نمایشنامه‌ای در پنج پرده است که در سال 1596 میلادی به رشته‌ی تحریر درآمد. اثری که از لحاظ تعداد اجرا و محبوبیتِ بین مخاطبان در کنار آثار بزرگی چون هملت و مکبث قرار می‌گیرد. نمایشی بحث برانگیز که الهام گرفته شده از ویژگی های تیره‌ی فرهنگی و اجتماعی در عصر الیزابت است.

جنبه های نژادپرستانه‌ی این اثر، منتقدانش را بر تلاش داشت تا نگذارند خطی از آن در کتب درسی بیاید و اگر قرار باشد به اجرا برود با تغییراتی همراه شود. ولی یهود ستیزیِ پر رنگ در این کتاب گویا در عهد خود شکسپیر رایج بوده به طوری که انگلیسی ها آنان را قومی رباخوار، بچه دزد و خرابکار می دانستند.

نکته‌ی قابل توجه در این نمایشنامه تغییر زبان و نحوه‌ی نگارش صاحب اثر است، به نحوی که گفتار آدم های سطحی کوچه و بازار با شعری بی قافیه به نگارش درآمده ولی وقتی بزرگمردی در صحنه است کلام دگرگون شده و به شعری فاخر که مزین به آرایه هایی زیباست، بدل می‌شود. کمدی – درامی که به نقل موازی چند روایت پرداخته و در نقطه‌ای متصلشان می‌کند و اتفاقی بزرگ را رقم می‌زند.

بسیاری از آموزه‌های اخلاقی و نصایحی که از زبان شخصیت‌های کتاب تاجر ونیزی می‌شنویم با آموزه‌های دینی ما مطابقت کامل دارد و جالب اینجاست که مواعظ ارزشمند و نکته‌سنجی شخصیت‌ها در باب زندگی، اصلا شعاری و کلیشه‌ای نیست و شما را خسته نمیکند.

کتاب های پیشنهادی

تعداد بازدید: 511 بار

William%20Shakespeare%20 %D9%88%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%85%20%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D9%BE%DB%8C%D8%B1 9

عنوان کتاب: تاجر ونیزی

نویسنده: ویلیام شکسپیر

مترجم: مهران صفوی

تعداد صفحات کتاب: 122 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 8.88 مگابایت

نوع فایل: PDF (ZIP)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه:

نوشته‌های مشابه

داستان، در ۱۸ روز از سال ۱۹۷۰روایت می‌شود. قهرمانِ بی‌نام و ۲۱ سالۀ این داستان، در این ۱۸ روز، از زندگی، روابط گذشته و دوران دانشجویی‌اش، سه دوست‌دخترش، خودکشی یکی از آنها و دوست هم‌پیاله‌اش که او را «موش» صدا می‌کنند، می‌گوید...
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 496
آدم اول کتابی در ژانر زندگی‌نامه است و در واقع داستان زندگی آلبرکامو است. اثری که نویسنده‌ی کتاب «بیگانه» امیدوار بود بهترین نوشته و شاهکارش باشد اما به دلیل مرگش ناتمام ماند. با این حال بعضی از منتقدین اعتقاد دارند، آدم اول یکی از نوشته‌های قدرتمند اوست.
بروزرسانی: 11 ماه قبل
تعداد بازدید: 2447

یک پاسخ

  1. همونقدر که مکبث افسونگر و رویایی و فرازمینی هست تاجر ونیزی افتضاح و حال بهم زن بود من که باور نمیکنم هردو رو یه نفر نوشته باشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *