گندزدایی از مغز

دانلود کتاب گندزدایی از مغز pdf

کتاب گندزدایی از مغز یکی از کتاب‌های بی‌نظیر روانشناسی و مدیریت فردی است که فیث جی هارپر آن را بر اساس پژوهش‌های عالی و کاملاً علمی نوشته است.

خلاصه کتاب

در صورتی که بتوانید راهکارهای این کتاب انگیزشی را به کار ببندید، مطمئن باشید که کمک زیادی به خودتان و اطرافیان‌تان خواهید کرد. نویسنده‌ی كتاب گندزدايي از مغز سعی کرده ابتدا چشم خوانندگان را به دنیای علمی روان‌شناسی و خوددرمانی باز کند؛ اما زود قضاوت نکنید!

این بخش از کتاب گندزدايي از مغز به زبانی خودمانی و کاملا ساده عملکرد اعصاب و ساختار مغز را نشان می‌دهد. سپس، چندین و چند راهکار و توصیه معرفی می‌کند که تمام آن‌ها عملی و شدنی هستند و تاثیر چشم‌گیری در مسیر پاک‌سازی مغز دارند. در نهایت هارپر امکانات درمانی خاص را معرفی می‌کند.

طبق گفته‌ی خودش، او از مخالفان استفاده از دارو یا روش‌های درمانی غربی نیست. اما باور دارد که این‌ها یکی از صدها روش درمانی هستند. در دنیای امروز موجی از اندوه، افسردگی، خشم، هراس و وسواس به زندگی انسان هجوم آورده و اجازه نمی‌دهد که بشر طعم شیرین آرامش، سلامتی و حس و حال خوب را تجربه کند.

در این بین بسیاری از دانشمندان، روانشناسان و مشاوران تلاش می‌کند که این احساسات بد را از انسان دور کنند و تاکنون اقدامات خوبی هم انجام داده‌اند. کتاب گندزدایی از مغز یکی از آثار درجه یک و بسیار خوبی است که به ما کمک می‌کند با استفاده از علم و دانش، خودمان را از شر این احساسات بد رها کنیم.

بخشی از متن

در کتاب گندزدایی از مغز می‌خوانیم: ما معمولاً سلامت جسم را از سلامت روان جدا می‌کنیم. یک‌جوری که انگار این مادرمرده‌ها در چرخۀ بازتاب همدیگر قرار ندارند و روی هم اثر نمی‌گذارند. تازه بدتر اینکه هرچه را دربارۀ مغز آموخته‌ایم در دستۀ «سلامت جسم» برده‌ایم و اندیشه‌ها، احساسات و رفتارها را زیر عنوان «سلامت روان» دسته‌بندی کرده‌ایم.

حالا ببینیم ته این رشته به کجا می‌رسد؟ انگار که ذهن ما همیشه مثل این بادکنک های پر از گاز، بالای سر ما به نخی بند است و گاهی این نخ را می‌کشیم، اما در عمل ذهن جزئی از ما نیست. (هرچند مسئولیت آن را بر عهده داریم.) این تصویر غیرجسمی از ذهن، کمکی به ما نمی‌کند. اصلاً معنایی هم ندارد. آنچه هم که واقعاً از مغز می‌دانیم این است: مغز اصولاً و تا حدودی در اندرون شکم ما جای دارد.

توی شکمبۀ ما میکرواورگانیسم‌های ظریف و ویژه‌ای وجود دارند که همه‌شان به‌شکلی پیوسته و همیشگی با مغز توی کله‌مان ارتباط دارند (از راه محور روده ‌ـ‌ مغز که یک اصطلاح علمی راستکی است) و کارآیی این سیستم آن‌قدر جدی است که به آن مغز دوم هم می‌گویند. این مغز دوم در هدایت رفتارها و احساسات ما نقشی تعیین‌کننده دارد. (ص13 کتاب گندزدایی از مغز)

تا حالا حس کرده‌اید که دل و روده‌تان دارد بالا می‌آید؟ خب همین است دیگر. خلاصۀ حرفم این است که مغز را به چشم یک عضو دردسرساز که تازه آن‌قدرها هم به ما متصل نیست نبینید، چون ذهن ما در عمل در بطن بدن ما نهفته و مثل یک دستگاه هدایت مرکزی کار می‌کند. این عضو انبوهی از اطلاعات را در کسری از ثانیه پردازش می‌کند و پیش از اینکه حتی بفهمیم که باید تصمیمی بگیریم، آن را برای ما اتخاذ می‌کند.

تمام افکار، احساسات و رفتارهای ما از همین‌جا می‌آیند. سرچشمۀ همۀ این‌ها در اندام ماست و در اینکه مغزهای ما چگونه جهان اطراف را برپایۀ تجارب قدیم و داده‌های جاری در زمان معنا می‌کنند. دیگر هرچه من بگویم که درک کارکرد مغز سخت است و به این آسانی در کلام نمی‌آید باز کم است. وقتی هم که سر از این معما درآوردیم، تازه می‌بینیم که شیوۀ تعامل ما با دنیای پیرامون یک پاسخ کاملاً طبیعی برآمده از مغز و تجارب گذشتۀ ماست. (ص14 کتاب گندزدایی از مغز)

اگر همه چیز به خیر و خوشی بگذرد و کار آسان باشد، هیچ‌وقت حس نمی‌کنیم که مشکلی در میان بوده است. ولی اگر زمینۀ کار دشوار باشد چه؟ وقتی که ستاد فرماندهی مغز قاطی بکند و گند بزند، آن وقت با این پیامدها روبرو می‌شویم:

• از کوره در می‌روید.
• حواس‌مان از همۀ کارهای مهم پرت می‌شود و به آن‌ها هم گند می‌زنیم.
• همیشه اعصاب‌مان گه مرغی است.
• گند می‌زنیم به حال آدم‌هایی که برایمان مهم‌اند.
• گند و کثافتی را وارد تن‌مان می‌کنیم که می‌دانیم برایش ضرر دارند.
• کارهای گندی می‌کنیم که خودمان هم می‌دانیم احمقانه‌اند و بی‌هدف و مخرب.
• هیچ‌کدام از این کارهای مسخره، هیچ فایده‌ای ندارند. ولی همه‌شان کاملاً قابل درک‌اند.

ما در این جهان راه خودمان را باز می‌کنیم و کلی اتفاق چرند سرمان می‌آید. مغز هم این داده‌های بوگندو را در خود ذخیره می‌کند تا در آینده دوباره گرفتارشان نشوید. مغزتان خودش را با واقعیات زندگی شما تطبیق می‌دهد و هر کاری می‌کند تا شما را در امن‌وامان نگه دارد و دمش هم گرم. بعضی وقت‌ها این پاسخ‌ها کاملاً کارسازند ولی بعضی وقت‌ها هم، همین پاسخ‌ها تبدیل به دردسری می‌شوند بزرگ‌تر از خود مشکل اصلی. (ص15 کتاب گندزدایی از مغز)

باور کنید مغز شما نمی‌خواهد دخل شما را بیاورد، ولی بعضی وقت‌ها می‌آورد. یعنی می‌شود این اتفاق برای شما، حتی زمانی که درگیر یک آسیب روحی هم نیستید بیفتد؟ راهکارهای مقابلۀ سازگاری، عادت‌های بد و رفتارهای حال به‌هم زن، همگی از یک الگوی همسان پیروی می‌کنند. تحقیقات هم نشان داده که حل کردن این مشکلات یکی از آسان‌ترین کارهایی است که روانکاوی از عهده‌اش برمی‌آید…

البته به شرطی که روانکاوی به‌جای پرداختن به نشانه‌های مشکل، روی واقعیات جاری تمرکز کند. به تجربه فهمیده‌ام یکی از مفیدترین کارها این است که منِ روانکاو، بیایم و شیوۀ کارکرد مغز و اتفاقاتی را که در آن می‌افتد توضیح بدهم و به بیمار بگویم که ما در فرآیند روانکاوی فقط سعی می‌کنیم پاسخ ها و عملکرد آدم‌ها را با هر موقعیت همساز کنیم.

راهکارهای روانکاوی (و ترفندها و راهکارهایی که مردم خودشان اختراع می‌کنند) برای این است که دوباره مغز را سر کار خودش برگرداند: پردازش اطلاعات بدون برانگیختن واکنش‌های غیرعادی و دیوانه‌وار. این واکنش‌ها که گفتم روشی است که مغز ما برای تطبیق با محیط و محافظت از خود ما در پیش گرفته و در زمانی که در موقعیت خطر قرار بگیرد، آن‌ها را فعال می‌کند… (ص16 کتاب گندزدایی از مغز)

یعنی که در آن زمان ما باز دست به هر کاری می‌زنیم که بتوانیم بقای خود را حفظ کنیم. این‌جوری است که یکدفعه مغز دیوانۀ ما فرمان حمله می‌دهد. آن هم در حالی که طرف حساب و (مثلاً دشمن) ما یک آدم پرت و از همه‌جا

این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب گندزدایی از مغز برای آن‌هاست که یکبند می‌پرسند: «آخر چرا؟» همان‌ها که وقتی بچه بودند، بزرگ‌ترها را با سیل سؤالات بی‌پایان‌شان ذله و دیوانه می‌کردند. همان‌ها که در کودکی تلاش می‌کردند با این سؤال‌ها از زندگی بزرگ‌ترها سر در بیاورند و جای خودشان را در آن دنیا پیدا کنند. چون آن «چرا»ی توی سر این‌ها، مهم‌ترین اطلاعات لازم برای زندگی بود.

کتاب گندزدایی از مغز برای آن‌هایی است که حالشان از شنیدن نصیحت و توصیۀ دیگران به هم می‌خورد. برای آن‌هایی است که دنبال راهکار و اطلاعاتی برای سر درآوردن از کار خودشان می‌گردند. شاید هم که خودتان این راه را یافته باشید یا یک روانکاو اسم‌ورسم‌دار را یافته‌اید که کارش را خوب بلد است و می‌داند نباید به شما امر و نهی کند. در هر دو حالت، این را دیگر فهمیده‌اید که مسئولیت این گندی که به زندگی‌تان زده‌اید با خودتان است و در هر حال باید درستش کنید.

کتاب گندزدایی از مغز برای آن‌هاست که یک عمر گند زده شده به اعصابشان از بس شنیده‌اند (یا فکر کرده‌اند) که دیوانه‌اند. یا تنبل‌اند. یا احمق‌اند. یا «زیادی حساس»‌اند. یا باید «یک کاری با خودشان بکنند». همان آدم‌هایی که خسته ‌شدند از بس حالشان بد بوده و دیگران هم همیشه خیال کرده‌اند این‌ها حتی با حال بدشان ساخته‌اند.

بقیه یک‌جوری این حرف را می‌زنند انگار که درماندگی انتخاب این آدم‌ها بوده است. انگار که شما خودتان دلتان نمی‌خواهد که بهتر بشوید. انگار دلتان خواسته که بدبخت باشید. این کتاب برای آن‌هایی است که دلشان این همه گند و کثافت را نمی‌خواهد. ولی گیر افتاده‌اند و نمی‌دانند چرا. پس این کتاب دربارۀ این است که چرا شما درمانده‌اید و اینکه حالا باید چه بکنید.

نقد کتاب گندزدایی از مغز pdf

فیث یک مشاور، ناظر، سخنران و متخصص تغذیه‌ی شوخ‌طبع، باهوش و زیرک است که به رویکردهای خلاقانه و زبان طنز و صمیمی خاص خودش شهرت دارد. هارپر تحصیلات عالی خود را در رشته‌های روان‌شناسی و مشاوره‌ی گروهی گذرانده است. نویسنده‌ی کتاب گندزدایی از مغز در سال 2008، دکتری خود را از دانشگاه تگزاس در مشاوره‌ی آموزشی گرفت و پس از آن در تمام این رشته‌ها در آمریکا فعال بوده است.

با این حال شهرت و محبوبیت این نویسنده به آمریکا محدود نشده و امروز بسیاری از مردم در تمام دنیا آثار هارپر را دنبال می‌کنند و به زندگی شخصی، اجتماعی و حرف‌ای خود سمت‌وسویی تازه می‌دهند. این نویسنده از همان سال‌های آغاز تحصیلات خود، نشست‌ها و سمینارهای مختلفی در سراسر کشور آمریکا برگزار کرده و کتاب‌های زیادی درباره‌ی اضطراب، استرس، افسردگی، اندوه و… نوشته است.

علاوه بر کتاب گندزدایی از مغز، «رام کردن ذهن سرکش» و «رام کردن خشم سرکش» از دیگر آثار محبوب این نویسنده‌اند که در ایران ترجمه و منتشر شده است.