قاضی

قیمت اصلی 125.000 تومان بود.قیمت فعلی 95.000 تومان است.

نویسنده: ایوان کلیما

مترجم: فروغ پوریاوری

تعداد صفحات کتاب: 652 صفحه

حجم فایل: متغیر

نوع فایل: متغیر

دانلود کتاب قاضی pdf

نویسنده کتاب قاضی در مصاحبه‌ای گفته: «من به مرگ عادت کرده بودم و حتی دست کشیدن به یک جسد، دیگر هیجانی برای من نداشت!»

آثار ایوان کلیما شامل رمان‌، داستان‌، و نمایشنامه‌ هایی با موضوعات اجتماعی و فلسفی هستند. او به عنوان نویسنده‌ای با استعداد و حساس، به بررسی چالش‌ها و تغییرات اجتماعی در طول دوران خود پرداخته است. او در دهه 1990 پس از انقلاب و تغییرات سیاسی در جمهوری چک، به عنوان یک نویسنده آزاد، به فعالیت خود ادامه داد.

غیر از کتاب روح پراگ که خشایار دیهیمی نیز آن را ترجمه کرده است، مترجم بقیه آثار کلیما در ایران فروغ پوریاوری است. کلیما اکنون در کنار میلان کوندرا و واسلاو هاول یکی از بزرگترین نویسندگان ادبیات چک به شمار می‌رود که عمده آثارش دربارهٔ تاریکی‌های دوره حکومت دیکتاتورها بر مردم است.

خلاصه کتاب

کتاب قاضی ایوان کلیما که در آن دوران تاریک و پر خفقان حاکمیت کمونیست‌ها در پراگ به تصویر کشیده شده است، نخستین بار در سال ۱۹۷۸ در چکسلواکی به صورت زیرزمینی منتشر شد. کلیما در سال ۱۹۸۶ توانست این اثر را رسما منتشر کند که در زمان انتشارش از آن به عنوان شاهکار کلیما یاد می‌شد؛ رمانی که مخاطبش در آن با روابط مبهم انسان‌ها و همچنین جهانی روبروست که گویی تمامی زوایای آن در هاله‌ای از ابهام و تردید قرار دارند.

شخصیت اصلی کتاب قاضی در واقع آیینه‌ای است از انسانی که مورد ظلم واقع شده و توصیفی است از زمانه‌ای غرق در بی‌عدالتی؛ کاوشی است از تجربه زندگی در کشور چک، در دوره‌ای تاریک که عدالت به درستی در آن اجرا نمی‌شد. حتی شرایط به گونه‌ای پیش می‌رود که شخصیت اصلی داستان مدام در حال قضاوت کردن خودش است؛ ولی می‌کوشد در برابر احکام ناعادلانه رژیم مستبد سر خم نکند.

نویسنده کتاب قاضی می‌کوشد داستان انتخاب‌های دشوار قهرمان کتابش را روایت کند؛ قهرمانی که شدیدا به عدالت اعتقاد دارد؛ اما نمی‌تواند آن را در جامعه‌ پیدا کند. این نویسنده با این موضوع، داستانی جذاب خلق می‌کند که در آن سیاست و قانون در کشوری که اکنون به نام جمهوری چک شناخته می‌شود، در مقابل هم قرار گرفته‌اند.

کتاب قاضی ایوان کلیما در دهه‌ ۱۹۷۰ در طول بازجویی‌های مکرر و پرتنش از کلیما نوشته شد و برخی این کتاب را سیاسی‌ترین نوشته این نویسنده اهل چک می‌دانند. کلیما متولد سپتامبر ۱۹۳۱ در پراگ، رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس، تاکنون توانسته برنده چندین جایزه مهم ادبی از جمله جایزه فرانتس کافکا (در سال  ۲۰۰۲) شود.

فیلیپ راث در مورد ایوان کلیما گفته:

«وقتی که هر بهار برای مسافرت به پراگ می‌رفتم، ایوان کلیما نویسنده کتاب قاضی استاد اصلی و حقیقی من بود. او مرا به دور و بر شهر می‌برد و در کیوسک‌های گوشه خیابان، نویسندگانی را به من نشان می‌داد که سیگار می‌فروختند، یا کف اتاق‌ها را جارو می‌زدند، در محل‌های احداث ساختمان، آجر روی آجر می‌گذاشتند و در حالی که چکمه و بالاپوش به تن داشتند، به سختی کار می‌کردند، در حالی که در یک جیب، آجر و در جیب دیگر کتابی گذاشته بودند.»

اما ایوان کلیما همانطور که فیلیپ راث را به این گردش‌های شگفت‌ انگیز برد، دست خوانندگان آثارش را هم می‌گیرد و آنها را به چک سال‌ها دهه هفتاد و هشتاد میلادی می‌برد و شیوه غریب زندگی تحت حاکمیت دولت سرکوبگر کمونیست را به آنها نشان می‌دهد، او به تصویر می‌کشد که عشق در سال‌های سخت پراگ چه صورتی داشت، او نشان می‌دهد که برای خلق و انتشار و خواندن یک کتاب چه مرارت‌هایی باید کشیده می‌شد.

او از ناامید‌ی‌ها و خیانت‌ها می‌گوید، همچنان که از میهمانی‌های مخفی و قاچاق کالاهای ضروری برایمان صحبت می‌کند. گفته می‌شود که کلیما بعد از میلان کوندرا، مشهورترین نویسنده چک است، اما ما او را خیلی دیر شناخته‌ایم و تا قبل از مترجمه کتاب «روح پراگ» اصلا با او آشنا نبودیم. اما انتشار ترجمه کتاب قاضی او در طی دو سال اخیر، کلیما را به یکی از محبوب‌ترین نویسندگان تازه‌ کشف‌ شده برای جامعه کتابخوان ایران تبدیل کرده است.

معرفی نویسنده

ایوان کلیما نویسنده، نمایشنامه نویس و روزنامه نگار چک است. نویسنده کتاب قاضی در تاریخ 14 سپتامبر 1931 در پراگ، چکسلواکی (اکنون جمهوری چک) به دنیا آمد. کلیما یکی از نویسندگان برجسته ادبیات چک محسوب می‌شود و آثار او به زبان‌های مختلف ترجمه شده‌اند.

او در دهه 1950 به دلیل فعالیت‌های انتقادی و نقدهای به نظام کمونیستی در چکسلواکی با مشکلاتی روبرو شد و به مدت بیش از یک دهه به عنوان نویسنده ممنوع‌النشر فعالیت کرد. در این دوران، او زندگی خود را به صورت مخفیانه ادامه داد و به ترجمه کتب از زبان انگلیسی مشغول شد.

نکات جالب توجهی در مورد کتاب قاضی

کلیما پس از بیماری و پایان دوران بستری‌اش، وقت بیشتری را برای نوشتن رمان خود اختصاص داد و باز هم با همان‌حیرت همیشگی خود، به این‌مساله اشاره کرده که رمان شوخی‌شوخی هزار صفحه شد. نگرانی از پیدا شدن متن کتاب قاضی توسط مفتشان کمونیست باعث شد کلیما آن را نزد پدر همسرش ببرد و او هم آن را با خوشحالی ناشی از همکاری، بین مجله‌های قدیمی‌اش پنهان کند.

در این‌برهه و روزهای نوشتن رمان، به‌جز کشف نوشته‌ها، نگرانی دیگری هم وجود داشت و آن مساله باطل شدن بیمه نویسندگی کلیما بود که براساس قوانین سوسیالیستی، به خاطر این‌ مساله انگل جامعه محسوب می‌شد. مساله ذهنی و روحی کلیما در این‌برهه، فقط پول و احتیاجات مالی نبود؛ بلکه او نیاز داشت بدون نوعی انتقاد از خود (تحقیر و خودزنی)، مطلب و نوشته‌ای قانونی چاپ کند.

اما او در ادامه دوباره دچار همان‌ حیرتی می‌شود که از نجاتش از ترزین‌اشتات داشت. چون مزایای ناتوانی‌اش تائید و بنا شد ماهانه مقرری ۶۳۰ کرون دریافت کند که البته به قول خودش، نمی‌توانسته با این‌مقرری، بیش از پنج‌روز زندگی کند. اما به‌هرحال این‌مقرری، یک‌درآمد قانونی بود و از او در مقابل برچسب انگل‌ بودن محافظت می‌کرد. با فاصله کمی از این‌اتفاق، نوشتن کتاب قاضی هم به پایان رسید.

پس از به پایان‌ رسیدن رمان، کلیما اسم کتاب را «آنجاست سه‌چوبه‌دار» گذاشت و با توجه به این‌که تا آن‌زمان چنین‌اثری با چنین‌حجمی تولید نکرده بود، به‌خاطر هزارصفحه‌ای شدن رمان، احساس حرفه‌ای‌ بودن داشت. نیروهای امنیتی پس از توزیع نسخه‌های ماشین‌نویس رمان بین دوستان کلیما، مشکوک شده و او را برای بازجویی احضار کردند. کلیما هم در پاسخ به پرسش‌های بازجو می‌گوید مسئول تلقی تک‌تک خوانندگانش نیست و رمان‌ها برای حمله به چیزی نوشته نمی‌شوند.

چرا باید این رمان را بخوانیم؟

نکته‌ای درباره‌ی ایوان کلیما، واتسلاو هاول، میلان کوندرا، بهومیل هرابال و بسیاری دیگر از نویسندگان اروپای شرقی وجود دارد که فهم و دقت در آن بسیار مهم است. اینکه به عکس آنچه همواره تبلیغ شده، این‌ها علیه کمونیسم یا حکومت کمونیستی نمی‌نوشتند، بلکه به حکومت‌های پساتوتالیتری حمله می‌کردند که فقط نام کمونیسم را بر خود گذاشته بودند.

کافی‌ست قهرمان کتاب قاضی ایوان کلیما را در نظر بیاوریم و خوب به افکار و اعمالش توجه کینم. در کتاب حاضر شصخیت اصلی که یک قاضی است، بیش از آنکه قضاوت کند، قضاوت می‌شود:

  • گاه دستگاه حکومت کمونیستی او را بازخواست می‌کند،
  • گاه همسرش و دوستانش،
  • و گاه خود، از نگاه آنها، خود را محاکمه می‌کند.

از دلِ این قضاوت‌ها است که عمیق‌ترین و بنیادی‌ترین تناقض‌های زندگی‌اش بر خواننده فاش می‌شود. قاضیِ درستکاری که تن به صدور احکام ظالمانهٔ رژیم نمی‌دهد، تا کجا می‌تواند خود را پاک بداند؟

بخشی از متن کتاب

در کتاب قاضی می‌خوانیم: ساختمان دانشکده را روی خاکریز ساخته بودند و از پنجره های شاخهٔ غربی‌اش منظره قصر و یک پیکرۀ نیم‌تنه عظیم پیدا بود؛ این پیکره در خلال تمام سال‌های تحصیلم آنجا بود. اندک زمانی بعد از فارغ التحصیل شدنم، خرابش کردند. شاخهٔ جنوبی ساختمان تقریباً به کنسرواتوار چسبیده بود و در شب‌های گرم تابستان که پنجره‌ها باز بود، صدای بی‌پایان تکرارهای مشق پیانو و صدای بلند ترومبون‌ها را می‌شنیدیم که آواز همسرایان پخش می‌شد.

خیابان بعدی که به طرف شرق می‌رفت، با گورستان و کنیسه قدیم – جدید ابتدای محلهٔ یهودی نشین را مشخص می‌کرد، از وجود این محله خبر داشتم اما در تمام آن چهار سال پایم را به آنجا نگذاشتم. موقعی که این ساختمان را می‌ساختند آن را یکی از موادِ حقوقیِ اعتقاد به مدرنیسم و هواخور بودن معماری تلقی کردند، درست عین آن ماده حقوقی دیگر که می‌گفت نظام قضایی باید بر اساس اصول عدالت، آزادی، هماهنگی و برابری در پیشگاه قانون بنیان نهاده شود.

از آن ایام همه چیز تغییر کرده بود؛ فقط همین ساختمان باقی مانده بود. و برای پنهان کردن هدف حقیقی‌اش، در سالن ورودی‌اش یک پرچم سرخ آویخته بودند و در تحسين قانون سوسیالیستی رویش شعار «نیروی پشتیبانِ ساختن سرزمین مادری سوسیالیستی» را نوشته بودند. هنوز تشویشی را که روز اول ورودم به سالن ورودی دانشکده به تمام وجودم چنگ انداخته بود، به روشنی تمام به یاد می آورم. (ص314 کتاب قاضی)

تمام دور و اطرافم را گروه‌های ناآشنا فرا گرفته بودند. بخش‌هایی از گفتگوها و جمله‌های نامفهوم را می‌شنیدم. چیزی که از همه بیشتر بی‌دل و جرئتم می‌کرد، این بود که اکثر دانشجویان درباره مطلبی که من از آن کاملاً بی‌اطلاع بودم، چیزهایی می‌دانستند: موضوع رشته تحصیلی جدیدم. باز خودم را در وضعیت سابقم می‌یافتم: تنها آدم غیرمبتدی در میان مبتدیان. اما این بار از هاله شهید محروم بودم، هیچ امیدی به همدلی یا رواداری هم نداشتم.

حس نامناسب بودنم برای رشته تحصیلی انتخابی‌ام به قدری نیرومند بود که تا سال‌ها بعد، همچنان کابوس می‌دیدم. بارها و بارها خواب دیدم که در برابر هیئت داوران رداپوش ایستاده‌ام و حتی جواب ابتدایی ترین سؤال‌ها را هم بلد نیستم. هدف از علم حقوق چیست؟ حقوق طبیعی چیست؟ حقوق مادی چیست؟ نمی‌دانم اما به نظرم، آقایان با اینکه می‌دانستند چرند می‌گویم در پرتوی آنچه به اثبات می‌رساندم، راه فراری می‌یافتند.

من فارغ التحصیل شده‌ام، دیگر مجبور نیستید از من امتحان بگیرید. بعد ممتحن‌ها می‌زدند زیر خنده؛ یادم می‌آید یک بار از زیر رداهای بلندشان آلات موسیقی درآوردند. ترومپت، فلوت و ترومبون، و فانفار اجرا کردند تا فضاحتی را که به بار آورده بودم، لاپوشانی کنند. این رؤیا حتی موقعی هم که فهمیدم بی‌خبری‌ام از مبانی حقوقی، بهترین زمینه ممکن برای رشته تحصیلی‌ام بوده است، باز همچنان اسباب دردسرم می‌شد. (ص315 کتاب قاضی)

روی هم رفته، اطلاعات بعضی از استادانم هم بیشتر از خودم نبود، اگر هم بود تلاش می‌کردند دانسته هایشان را از یاد ببرند تا در ذهن‌شان فضایی برای تعابیر نوین انقلابی باز شود. همکلاسی های جدیدم به لحاظ ظاهر و روحی با همکلاسی‌ها و رفقای قدیمم فرق داشتند. لباس‌هایشان به طرز نامتعارفی شیک بود و در اکثر موارد فکر و ذکرشان بیش از آن که معطوف موضوع‌هایی باشد که به نظرم مهم و شایان توجه بودند، دنبال فوتبال و بار و خوابگاه دخترها بود.

نقد کتاب قاضی pdf

ایوان کلیما داستانی نوشته که در آن همه‌ در حال قضاوت شدن هستند و نظام همه را با معیارهای پیشینی خودش می‌سنجد. کتاب قاضی تصویرگر و روایت‌ کننده‌ی تیرگی‌ای مسری است که از نظام سیاسی به درون تک‌تک افراد جامعه رسوخ کرده و همه‌ی مناسبات انسانی و اخلاقی را در خود فرو برده و محو کرده است.

قاضی بودن در چنین رژیمی، از آدمی که می‌خواهد به انسان و آزادی‌اش مومن بماند، چه موجودی می‌سازد؟ قاضیِ گیر افتاده در حاکمیت تمامیت‌خواه، دوست‌دارِ همه‌ی ارزش‌های والای انسانی کمونیسم، یعنی عدالت، برابری و … است و آن ایده‌های رهایی‌ بخشی را دوست دارد که در اندیشه‌های مارکس بوده و به ما رسیده است.

اما قهرمان بیچاره‌ی کتاب قاضی در زیر فشار حکومتی سرکوبگر و ضد انسانی، محکوم است به صادر کردن فجیع‌ترین حکم‌ها علیه شهروندان بی‌گناه. همه‌ی هستی‌اش بر سر این است که آنی نباشد که حاکمیت از او می‌خواهد.

آنچه خواندید...

کد محصول (SKU): 1585 دسته‌بندی: برچسب:

محصولات مرتبط

سایر کتاب‌های پیشنهادی...

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “قاضی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *